آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

آرین پرنده خوشبختی بابا و مامان

جشن تولد آرين مامان

سلام سلام پسرمن هستي من گل پسرمن واي واي چه جشني چقدر زيبابود عسل مامان جشن يك سالگيت مبارك روز دوشنبه مامان برات جشن گرفت خيلي ديدني بود اونم توي مهدكودك كنار دوستات مامان از صبح استرس داشت دلشوره براي تولد گل پسرم ساعت 9:30 با خاله ماريا و اقاي عباس زاده رفتيم كيك تولدت رو از شيريني فروشي ناربن توي خ باباطاهر گرفتيم و رفتيم سمت مهد،همه چيز اماده بود بچه ها روي صندلي هاشون نشسته بودند آرين مامان با اون لباس خوشگلش روي صندلي مخصوص روبروي ميز با كلي هدايا نشسته بودپسرم همين كه مامان رو ديدي كلي ذوق كردي خاله ميترا ترو آماده كرده بود من بيشتر بهت رسيدم و تمام كادوهات و گذاشتم قاطي كادوهاي دوستات پسر گلم مامان برات سه چرخه خوشگل قرمز رنگ ...
11 دی 1392

بهترين روز زندگي مامان و بابا 18/10/92

    تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم تولدت آذین زندگی ام باد     ...
11 دی 1392

سرماخوردگي عشق و عسل مامان

سلام به مونسم سلام به كسي كه تنها اوست كه آرامش رو به من ميده با بودنش با حرف زدنش با خنده هاش با گريه هاش ...... واي كه چقدر زجر آوره وقتي مريضي ترو مي بينم ... آرينم روز چهارشنبه شب سرماي شديدي خورد و سرفه هاش شروع شد آرينم عسلم برام سخته وقتي به فكر اون لحظاتي مي افتم كه چقدر ناله ميكردي و بي حال بودي و غذا نمي خوردي... مامان جان تا روز شنبه حالت خيلي خيلي بد بود و داروها هم اثري نداشت تا شنبه كه مامان و بابا بردنت بيمارستان پارس پيش متخصص و معاينه شدي و كلي دارو برات نوشت و بابا فوري رفت داروخانه و همه رو برات گرفت. آرينم تا روز دوشنبه حالت بد بود و خدارو شكر شبش ديگه سرفه نكردي و بهتر شدي ولي همچنان غذا نمي خوري و بي حال هستي احتمال...
3 دی 1392